داستان درباره دختری به نام "ورونیکا" است که در یک کتابخانه کار میکند و در دانشگاه حقوق خوانده. در سن 24 سالگی، در یک روز معمولی تصمیم میگیرد که خودکشی کند. به این نقطه از زندگی خود میرسد که، زندگی اش معمولی شده و دیگر کاری نیست که نکرده باشد و هر روز دارد کارهای تکراری انجام میدهد. خودکشی وی ناموفق است و او را به دیوانه خانه ای به نام "ویلت"، در اسلووِنی" میبرند و در آنجا به وی میگویند که نهایتا یک هفته دیگر زنده است. او در این بیمارستان چیزهایی را کشف میکند که پیش از این توجهی به آنها نکرده بود: نفرت، ترس، کنجکاوی، عشق...
. این کتاب تا حدودی بر پایۀ تجربیات شخصی کوئلیو از بیمارستانهای روانی مختلف است و حول محور دیوانگی میچرخد.
دوتیکه از کتاب
-تو هیچی یاد نگرفته ای؟حتی با نزدیک شدن مرگ؟دست بردار ازاین فکر که تمام مدت مزاحمی که شخص کنارت رو اذیت میکنی
اگر مردم از تو خوششان نیاید می توانند اعتراض کنند و اگر شهامت اعتراض ندارند مشکل خودشان است
مبلغ قابل پرداخت 5,000 تومان