بطورکلی داستان دعوت به رهایی از تعلقات و وابستگیها و آغاز سفری است که در نهاد بشر وجود دارد. سبک داستانی رمان کیمیاگر شبیه به سبک داستانهای شرقی است. جملات قصار جالبی در قسمتهای مختلف این داستان وجود دارد که به نوبهی خود بسیار زیبا و دلنشین هستند.
کتاب کیمیاگر (The Alchemist) دربارهٔ چوپان اسپانیایی است. نام این چوپان سانتیاگو است که در رؤیای خود محل گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر مشاهده میکند و به قصد تحقق بخشیدن به این رؤیای صادقه که آن را افسانهٔ شخصی خود میخواند، وطنش را در آندلس رها میکند و رهسپار شمال آفریقا میشود.
در این سفر پرخطر و پر فراز و نشیب، با یک کیمیاگر و مردی که خود را ملک صدق پادشاه سالم میداند آشنا میشود و دل به فاطمه، دختر صحرا میدهد. همهٔ این افراد، سانتیاگو را در مسیر جستجویش هدایت میکنند. دست آخر سانتیاگو پس از تحمل سالها سفری طاقت فرسا، گنج را نه در فرسنگها دورتر، بلکه در همان آغل گوسفندانش در سرزمین خود مییابد؛ گنجی بزرگتر که آن را فقط میتوان در درون جست!