ی از مهم ترین چالش های تفکر موثر، الگوهای ذهنی موجود ما بوده که عمدتاً ناپنهان هستند. الگوی ذهنی، "روش ریشه یافته تفکر است" (پیتر سنگه، 1990) 1 یا "ترکیب به پیوسته و معول واژه ها و ارتباطات که (هنگامی که استفاده می کنیم) برای توصیف واقعیت و یا شکل دهی فرضیات است" (لونرگان، 1972)2 . ما تمایل داریم که الگوی ذهنی خود را واقعیت بپنداریم (مارتین، 2007)3 .
الگوی ذهنی فردي (Personal mental models) باعث می شود که تنها چیزهایی را ببینیم که در همراستایی قصدهای ماست، یا داده را در جهتی تفسیر کنیم که در تطبیق با فهم قبلی ماست.
یک مثال واضح از این تمایل، ماجرای فراگیر شدن وبا در لندن در سال 1854 است. جان اسنو برای فهم این بیماری با الگوی ذهنی رایج به مبارزه برخواست. توضیح علمی رایج در آن زمان این بود که بیماری وبا از طریق بازدم منتقل می شود در نتیجه وبا یک بیماری هوازی است. مشاهداتی که این بیماری در میان کسانی که در شرایط بدی زندگی می کردند، دلیل این مدعا بود. بر این اساس این نگرش تاکید بر بهبود کیفیت هوا و چرخش هوا بود.
مبلغ قابل پرداخت 6,000 تومان